محل تبلیغات شما

دارم به این فکر میکنم که چرا ما آدما باید موجودات اجتماعی باشیم و در همه حال با اخلاق و با نزاکت به نظر بیایم؟؟؟چند روزه سر دو راهی اخلاقی قرار گرفتم که اصولا خود آدم و آرامشش مهم تره یا رضایت بقیه؟؟؟
خیییلی دوست داشتم میتونستم بدون هیچ خودسانسوری تو چشم یه عده نگاه کنم و بدون خجالت از احساسات ضد اخلاقیم ،به طرف بگم که چقدر ازش بدم میاد و اینکه هر وقت میبینمش هر چی انرژی منفی هست میاد سراغم ولی اخلاقیات دست و پام رو حسابی بسته و مجبورم خودمو سانسور کنم و به جای اینکه بلند اعلام کنم آقا من از این طرف خوشم نمیاد و دیدنش اونم صبح اول صبح حالم رو بد میکنه باید پشت یک هزار توجیه مسخره و بی ربط مثل ربط دادن بد خلقیم به سندروم پیش قاعدگی قایم بشم و تو دلم فقط خود خوری کنم و بگم دلیل حال بدم اینه که کسایی که دوستشون ندارم رو مجبورم ببینم، به حرفاشون گوش کنم و. تا حالا خیییلی کم پیش اومده بود نسبت به کسی انقدر حس بد داشته باشم، نمیدونم باید از این مسئله شرمنده باشم یا بذارم به حساب طبیعی بودن و از کنارش رد شم. خیییلی وقت پیش یه کتابی داشتم میخوندم از دبی فورد به اسم نیمه تاریک وجود، توی اون کتاب نویسنده گفته بود که اگر ما از یکی بدمون میاد یا رفتارش برامون خیییلی آزار دهنده س، یعنی اینکه ما تو نیمه تاریک وجودمون یا همون ناخودآگاهمون دارای همون خصیصه هستیم و به شدت داریم سرکوبش میکنیم ولی اون خلقیات به صورت بالقوه تو ناخودآگاهمون هستن و توانایی بالفعل شدنم حتی دارن.نمیدونم درست گفته یا نه ولی حتی فکر اینکه تو شبیه همون خصیصه هایی باشی که ازشون متنفری خیییلی آزار دهنده س.
امروز برای چند دقیقه خلا حضور کسی رو حس کردم که باشه و منو همینجوری درک کنه و مجبور نباشم جلوش خودسانسوری کنم، کسی که بشینه روبه روم و به حرفای دلم گوش کنه و حوصله ش سر نره و قضاوتم نکنه، تو همین فکر و غرق در رویا بودم که چشمم به لپ تاپ افتاد و یه صفحه سفید خالی برای غر زدن و بیان حرف و دغدغه هام دیدم،هیچی دیگه کلا اون خلا چند دقیقه ای ام از بین رفت

چرااا من شجاع نیستم؟؟؟

بی اخلاق ترین حالت ممکن

صبح جمعه، از کنار حوض وسط حیاط خوابگاه

تو ,کنم ,اینکه ,رو ,خیییلی ,اون ,کنم و ,و به ,از این ,چند دقیقه ,کنه و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه حسابداری کاردانش ۹۸ شهلا فرهنگی